دیگر حتی روزنامه هم نمیخوانیم
ما عادت به مطالعه نداریم. مطالعه بخشی از برنامه روزانه، هفتگی، ماهانه و حتی سالانهمان نیست. اغلب افراد به یاد ندارند آخرین کتابی که خواندهاند چیست. ما، مردمی که امروز مطالعه نمیکنیم، در گذشته عادتی داشتیم که امروز آن را نیز از دست دادهایم: روزنامه خواندن. چند سال قبل که تلفنها بیهوش بودند، انسانها بیشتر در فضای واقعی بودند تا مجازی، هنوز کسی با مفهوم شبکههای اجتماعی مجازی آشنا نبود، مردم بیشتر از امروز به روزنامه خواندن علاقه داشتند. هرچند، روزنامه خواندن جای کتاب خواندن را نمیگیرد ولی مطالب روزنامهها و دیگر مطبوعات لااقل در چارچوب ضوابطی نوشته و عرضه میشدند که مطالعه آنها را میشد سهمی از سرانه مطالعه بهشمار آورد. اما حالا دیگر عادت به روزنامه خواندن هم رو به زوال است.
مطالعه نکردن آفتها و مشکلات زیادی برای فرهنگ یک ملت ایجاد میکند. ولی از همه آن مشکلات که بگذریم، آفت بزرگی برای زبان ایجاد میکند که ما رفته رفته در حال مبتلا شدن به آنیم. ما در حالی که کتاب خواندن، روزنامه خواندن یا خواندن هر مطلبی را که نویسندگان، فرهیختگان، زباندانان و زبانپروران تولید کردهاند ترک کردهایم، عادت کردهایم به تعاملهای نوشتاری در فضای مجازی. اغلبِ ما مطالبی را که در فضای مجازی منتشر میشود میخوانیم و خود نیز در فضای مجازی مینویسیم؛ در نتیجه حجم انبوهی از محتوای نوشتاری را، بدون بهرهمندی از میراث فرهنگ مکتوب زبانمان، تولید و مصرف میکنیم.
نتیجه پرورش این روال نفوذ فزاینده زبان گفتاری، شکسته و کممایه به ادبیات نوشتاری است. این درحالی است که گذشتگان ما در خلاف این مسیر حرکت میکردند. یعنی آنقدر از میراث ادبیات مکتوب بهرهمند میشدند که زبان گفتارشان به زبان فرهیختهای که در ادبیات مکتوب رایج بود نزدیک میشد.
در چنین شرایطی، رفته رفته زبان ما زیبایی، استواری و فرهیختگی را حتی در ادبیات مکتوب از دست خواهد داد و به تدریج زبانی سست، آسیبپذیر و نازیبا خواهیم داشت.
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید